English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1954 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mflops U اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود
Hamming code U تعداد ارقامی که در دو کلمه با طول یکسان متفاوتند
margins U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
margin U تعداد اشتباهات که در متن یا محاسبه پذیرفته میشود
fit U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fits U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
fittest U محاسبه منحنی ای که تقریباگ تعداد نقاط یا داده را تقریب می زند
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
mux U مداری که تعدادی ورودی را به تعداد کمتری خروجی ترکیب میکند
multiplexor U مداری که تعددی ورودی را به تعداد کمتری خروجی ترکیب میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
processes U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
process U تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
even par U انجام تعداد ضربات استاندارددر یک بخش یا تمام بخشای گلف
parallelling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleling U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallel U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallelled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
parallels U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
paralleled U تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
machine U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machined U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
machines U تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند
gate U تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
gates U تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد
groups U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group U طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
knot density U چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
routines U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routine U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
routinely U تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند
ULA U قطعهای که حاوی تعداد مدار منط قی جدا و دروازه هایی که سپس توسط مشتری وصل می شوند تا تابع مورد نظررا انجام دهند
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
elegant U یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
numbers U تعداد
magnitude U تعداد
number U تعداد
paul U تعداد کم
work force U تعداد کارگر
quantity U تعداد زیاد
volume U تعداد میزان
quantities U تعداد زیاد
volumes U تعداد میزان
number of cycle U تعداد دوره ها
number of cycle U تعداد تناوبها
counted U تعداد ایمپولز
counts U تعداد ایمپولز
A smaller number . Fewer . U تعداد کمتر
small lot U نوبه کم تعداد
count U تعداد ایمپولز
wheen U تعداد زیاد
counting U تعداد ایمپولز
number of rounds U تعداد گلوله ها
number of threads U تعداد پیچش ها
population [pop.] U تعداد مردم
nest U تعداد توابع در یک تابع
setting up U تعداد موضوعات مربوطه
sets U تعداد موضوعات مربوطه
set U تعداد موضوعات مربوطه
nests U تعداد توابع در یک تابع
No small number of ... U تعداد زیادی [از مردم]
Quite a few people ... U تعداد زیادی [از مردم]
family size U تعداد افراد خانواده
parallels U تعداد آدرسهای متصل به هم
count U تعداد امتیاز توپزن
tpi U تعداد شیار در هر اینچ
counting U تعداد امتیاز توپزن
counts U تعداد امتیاز توپزن
birthrate U تعداد موالید زه وزاد
blocking factor U تعداد رکوردها در بلاک
atomicity U تعداد اتم در ملکول
bpi U تعداد بایت در هر اینچ
precision U تعداد ارقام یک عدد
thereabouts U در حدود آن میزان یا تعداد
counted U تعداد امتیاز توپزن
polls U تعداد رای دهندگان
paralleled U تعداد آدرسهای متصل به هم
number [of something] U تعداد [عده] [چیزهایی]
paralleling U تعداد آدرسهای متصل به هم
cyclic rate U تعداد تیردر دقیقه
quantities U تعداد یا شماره چیزی
width U تعداد حروف در یک صفحه یا خط
day of duty U تعداد روزهای خدمت
string U تعداد حروف یک رشته
day of supply U تعداد روزهای اماد
quantity U تعداد یا شماره چیزی
parallel U تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled U تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelling U تعداد آدرسهای متصل به هم
version U تعداد گونههای یک محصول
versions U تعداد گونههای یک محصول
polled U تعداد رای دهندگان
kajillion [slang] U تعداد بسیار زیادی
day of absence U تعداد روزهای نهستی
number of componentes U تعداد سازندههای مستقل
poll U تعداد رای دهندگان
counted U ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
counted U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
balanced line U تعادل تعداد مهاجمان در وسط
toll U تعداد تلفات جنگی ضایعه
word U تعداد کلمات در فایل یا متن
worded U تعداد کلمات در فایل یا متن
man-hours U جمع تعداد ساعات کار
counting U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
cycled U تعداد دفعات تکرار یک حلقه
lpm U تعداد خطوط دردقیقه inutes
pitches U تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
cycle U تعداد دفعات تکرار یک حلقه
pitch U تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
counts U ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
counts U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
man-hour U جمع تعداد ساعات کار
counting U ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
cycles U تعداد دفعات تکرار یک حلقه
count U ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
head count U تعداد مردم شمرده شده
bytes per inch U تعداد بایت ها در یک واحد اینچ
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
strengths U توان رزمی تعداد نفرات
sums U کل تعداد موضوعات جمع شده با هم
sum U کل تعداد موضوعات جمع شده با هم
frequencies U تعداد پریودها پریودیسیته وفور
wpm U تعداد کلمات دردقیقه inute
frequency U تعداد پریودها پریودیسیته وفور
strength U توان رزمی تعداد نفرات
registration numbers U تعداد دفعات ثبت تیر
number of rounds U تعداد تیرهای شلیک شده
item U تعداد حروف و ارقام در داده
natality U تعداد زایش وموالید جدید
tolls U تعداد تلفات جنگی ضایعه
head counts U تعداد مردم شمرده شده
items U تعداد حروف و ارقام در داده
tolling U تعداد تلفات جنگی ضایعه
size of a statistical sample [N] U تعداد کل داده های آماری
count U تعداد جریانهای ضربهای شمردن
registration number U تعداد دفعات ثبت تیر
mainframe computer U مانند تعداد عملوند همزمان
chip U تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
large scale raid U حمله ناگهانی تعداد زیاد پلیس
pack U تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
chips U تعداد قط عات روی یک PCB یا یک وسیله
grosser U تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
grossed U تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
polyploid U دارای کروموسومهایی چندبرابر تعداد اصلی
pop out U تخته موج که به تعداد زیادتولید میشود
gross U تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
record U تعداد رکوردهای فایل ذخیره شده
pack U تعداد کارت پانچ ها یا دیسکهای مغناطیسی
packs U تعداد دیسکهای مغناطیسی ثابت یا متغیر
packs U تعداد کارت پانچ ها یا دیسکهای مغناطیسی
lengths U تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
rate U تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
rates U تعداد خطاهایی که در یک زمان مشخص رخ میدهد
length U تعداد حروف ذخیره شده در یک فیلد
arrays U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
array U محدودیت برای تعداد اجزای یک آرایه
sortie number U تعداد هواپیماهای شرکت کننده در پرواز
small lot U نوبهای که تعداد مهمات یا خرج ان کم است
quasi- U که نشان دهنده تعداد دستورات است
grossing U تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
grossest U تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
spate U تعداد خیلی زیاد هجوم بی مقدمه
forests U تعداد درختهای ساختار داده متصل
forest U تعداد درختهای ساختار داده متصل
grosses U تعداد ضربه ها در هر بخش از بازی گلف
tonner U کشتی دارای تعداد معینی فرفیت
magazine U تعداد صفحات در سیستم ویدیویی متنی
age of moon U تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
accuracy U هر قدر تعداد بیتها بیشتر باشد
leukocytosis U افزایش تعداد گلبولهای سفید خون
multidimensional U تعداد آرایههای موازی به همراه عمق
fields U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
character pitch U تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
omission factor U تعداد متنهای مربوطه که در یک جستجو گم شدند
magazines U تعداد صفحات در سیستم ویدیویی متنی
field U تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
computes U انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
computed U انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
compute U انجام محاسبه به ویژه با کامپیوتر
demand frequency U نواخت تکرار درخواستها تعداد درخواستهای رسیده
lengths U طول چیزی تعداد داده ها در یک متغیر یا لیست
cps U تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند
hash U کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
read U تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
reads U تعداد بایتها که خواننده در زمان مشخص می خواند
pumpkin U پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
pumpkins U پرتابی که تعداد کمی از میلههای بولینگ را می اندازد
fills U تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
fill U تعداد میلههای افتاده بولینگ با گوی دوم
trouty U دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
totalling U کل تعداد ورودیهای hash برای تشخیص خطا
list U تعداد موضوعات نمایش داده شده در یک لیست
loads U تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1incentive
1affixation
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1A successful man is one who can lay a firm foundation with the bricks that other throw at him
1etaye namayandegi اعطای نمایندگی
1آسیب شناسی مولفه های موثر بر تحکیم بنیان خانواده و ارائه راه کارهای مدیریتی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com